سهراب سپهری

نه تو می پایی، و نه کوه. میوه ی این باغ: اندوه، اندوه.

گو بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.

این پیچک شوق، آبش ده. سیرابش کن. آن کودک ترس،

قصه بخوان، خوابش کن.

این لاله ی هوش، از ساقه بچین. پرپر شد، بشود.

چشم خدا تر شد، بشود.

و خدا از تو نه بالاتر، نی، تنهاتر، تنهاتر.

بالاها، پستی ها یکسان بین. پیدا نه، پنهان بین.

بالی نیست، آیت پروازی هست.

کس نیست، رشته ی آوازی هست.

پژواکی: رویایی پر زد رفت.

شلپویی: رازی بود، در زد رفت.

اندیشه: گاهی بود، در آخور ما کردند.

تنهایی: آبشخور ما کردند.

این آب روان، ما ساده تریم. این سایه، افتاده تریم.

نه تو می پایی، و نه من، دیده ی تر بگشا.

مرگ آمد، در بگشا.

 

 

پی نوشت: شازده کوچولوم...من دارم از تو خونه نگات می کنم...



نظرات شما عزیزان:

دوتاادم باحال
ساعت7:48---21 مرداد 1393

.
..
.
.
.
..


باران
ساعت22:56---10 خرداد 1393
روحش شاد

ممنون روشنک جان
پاسخ:شاد... خواهش میکنم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 5 خرداد 1393 | 10:31 | نویسنده : roshanak |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.